امروز شنبه 03 آذر 1403 http://biokade.cloob24.com
0

بیوگرافی آنتون چخوف

بیوگرافی آنتون چخوف

آنتون پاولوویچ چخوف (به روسی Анто́н Па́влович Че́хов)‏ ‏ (29 ژانویه 1860 – 15 ژوئیه 1904)داستان‌نویس و نمایش‌نامه‌نویس برجسته روس است.هر چند چخوف زندگی کوتاهی داشت و همین زندگی کوتاه همراه با بیماری بود اما بیش از 700 اثر ادبی آفرید. او را مهم‌ترین داستان کوتاه‌نویس برمی‌شمارند و در زمینه نمایش‌نامه‌نویسی نیز آثار برجسته‌ای از خود به جا گذاشته‌است و وی را پس از شکسپیر بزرگترین نمایش نامه نویس میدانند. چخوف در چهل و چهار سالگی بر اثر ابتلا به بیماری سل درگذشت.

زادروز: 29 ژانویه، 1860

تاگانروک جنوب روسیه.

درگذشت: 15 ژوئیه، 1904

چشمه آب معدنی بادِن‌وایلر در آلمان

آرامگاه: گورستان صومعه نووو-دویچی، مسکو


ملیت: روسی

پیشه: پزشک

سال‌های فعالیت: 1904 – 1880

سبک: امپرسیونیسم

همسر: اولگا کنیپر

والدین: پاول یگوروویچ – یوگنیا یاکاولونا ماروزاوا

زندگی

چخوف در 29 ژانویه‏ 1860 در شهر تاگانروک، در جنوب روسیه، شمال قفقاز، در ساحل دریای آزوف به دنیا آمد. پدربزرگ پدری‌اش در مِلک کُنت چرتکف، مالک استان وارنشسکایا، سرف بود. او توانست آزادی خود و خانوادهٍ خود را بخرد. پدرش مغازه خواربار فروشی داشت. او مرد مذهبی خشنی بود و فرزندان‌اش را تنبیه بدنی می‌کرد. روزهای یک‌شنبه پسرانش (او 5 پسر داشت که آنتوان دومین آن‌ها بود.)را مجبور می‌کرد به کلیسا بروند و در گروه همسرایانی که خودش تشکیل داده بود آواز بخوانند. اگر اندکی ابراز نارضایتی می‌کردند آن‌ها را با چوب تنبه می‌کرد.همچنین آن‌ها را در ساعاتی طولانی، حتی در زمستان‌های سرد،در مغازه‌اش به کار می‌گرفت. آنتوان در 1867 در هفت سالگی تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه‌ٔ دینی یونانی آغاز کرد اما دو سال بعد در کلاس اول مدرسه عادی به تحصیل خود ادامه داد. پدر چخوف شیفته موسیقی بود و همین شیفتگی او را از داد و ستد باز داشت و به ورشکستگی کشاند.

و او در سال 1876 از ترس طلب‌کارانش به همراه خانواده به مسکو رفت و آنتوان تنها در تاگانروک باقی‌ماند تا تحصیلات دبیرستانی‌اش را به پایان ببرد. او در سال‌های پایانی تحصیلات متوسطه‌اش در تاگانروک به تآتر می‌رفت و نخستین نمایش‌نامه‌ٔ خود را به نام بی‌پدری و بعد کمدی آواز مرغ بی‌دلیل نبود را نوشت. او در همین سال‌ها مجله غیررسمی و دست‌نویس الکن را منتشر می‌کرد که توسط برادران‌اش به مسکو هم برده می‌شد. برادر بزرگ‌اش، آلکساندر پاولویچ چخوف در سال 1876 به دانشگاه مسکو رفت بود و در رشته علوم طبیعی دانشکده ریاضی-فیزیک مشغول تحصیل بود و در روزنامه‌های فکاهی مسکو و پتربورگ داستان می‌نوشت. آنتوان نیز در 1879 تحصیلات ابتدایی را تمام کرد و به مسکو رفت و در رشته پزشکی در دانشگاه مسکو مشغول تحصیل شد.

آغاز نویسندگی

چخوف در نیمه سال 1880 تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته پزشکی در دانشگاه مسکو آغاز کرد. در همین سال نخستین مطلب او چاپ شد برای همین این سال را مبدا تاریخی آغاز نویسندگی چخوف برمی‌شمارند. جخوف در نامه‌ای به فیودور باتیوشکوف می‌نویسد:«نخستین تکه ناچیزم در 10 تا 15 سطر در نشریه «دارگون فلای» در ماه مارس یا آوریل 1880 درج شد. اگر آدم بخواهد مدارا کند و این نوشته ناچیز را آغازی به‌حساب بیاورد، بنابر این سالگرد (بیست و پنج‌سال نویسندگی)من زودتر از 1905 فرا نخواهد رسید.» آن‌چه چخوف به آن اشاره می‌کند درواقع داستان کوتاهی است به نام «نامه ستپان ولادیمیریچ اِن، مالک اهل دُن، به همسایه دانشمندش، دکتر فریدریخ» که در مجله سنجاقک شماره 10 منتشر شد. او در سال‌های 1880 تا 1884 علاوه برآموختن پزشکی در دانشگاه مسکو با نام‌های مستعاری مانند: آنتوشا چخونته، آدم کبدگندیده، برادر برادرم، روور، اولیس… به نوستن بی‌وقفه داستان و طنز در مجله‌های فکاهی مشغول بود و از درآمد حاصل از آن زندگی مادر، خواهر و برادران‌اش را تامین می‌کرد. او در 1884 به عنوان پزشک فارغ‌التحصیل شد و در شهر واسکرسنسک، نزدیک مسکو، به طبابت پرداخت. اولین مجموعه داستان‌اش با نام قصه‌های ملپامن در همین سال منتشر شد و اولین نقدها درباره او نوشته شد. در دسامبر همین سال هنگامی که چخوف 24 ساله بود اولین خلط‌های خونی که نشان از بیماری مهلک سل داشت مشاهده شد.

فعالیت حرفه‌ای

چخوف بعد از پایان تحصیلات‌اش در رشته پزشکی به طور حرفه‌ای به داستان‌نویسی و نمایش‌نامه‌نویسی روی آورد. در 1885 همکاری خود را با روزنامه پتربورگ آغاز کرد. در سپتامبر قرار بود نمایش‌نامه او به نام در جاده بزرگ به روی صحنه برود که کمیته سانسور از اجرای آن جلوگیری کرد. مجموعه داستان‌های گل‌باقالی او در ژانویه سال بعد منتشر شد. در فوریه همین سال (1886)با آ. سووُربن سردبیر روزنامه عصر جدید آشنا شد و داستان‌های، مراسم تدفین، دشمن،… در این روزنامه با نام اصلی چخوف منتشر شد. بیماری سل‌اش شدت گرفت و او در آوریل 1887 به تاگانروک و کوه‌های مقدس رفت و در تابستان در باپکینا اقامت گزید در اوت همین سال مجموعه در گرگ‌ومیش منتشر شد و در اکتبر نمایش‌نامه بلندش با نام ایوانف در تآتر کورش مسکو به روی صحنه رفت که استقبال خوبی از آن نشد.

مرگ

چخوف در 16 ژوئن 1904به همراه همسرش اولگا کنیپر برای معالجه به آلمان استراحت‌گاه بادن ویلر رفت. در این استراحت‌گاه حال او بهتر می‌شود اما این بهبودی زیاد طول نمی‌کشد و روز به روز حال او وخیم‌تر می‌شود. اولگا کنیپر در خاطرات خود شرح دقیقی از روزها و آخرین ساعات زندگی چخوف نوشته‌است. ساعت 11 شب حال چخوف وخیم می‌شود و اولگا پزشک معالج او، دکتر شورر، را خبر می‌کند. اولگا در خاطرات‌اش می‌نویسد:«دکتر او را آرام کرد. سرنگی برداشت و کامفور تزریق کرد. و بعد دستور شامپاین داد. آنتوان یک گیلاس پر برداشت. مزه‌مزه کرد و لبخندی به من زد و گفت «خیلی وقت است شامپاین نخورده‌ام.» آن را لاجرعه سرکشید. به آرامی به طرف چپ دراز کشید و من فقط توانستم به سویش بدوم و رویش خم شوم و صدایش کنم. اما او دیگر نفس نمی‌کشید. مانند کودکی آرام به خواب رفته بود.» و این ساعات اولیه روز 15 ژوئیه ‏ 1904 بود.

تشییع جنازه

تشییع جنازه چخوف یک هفته پس از مرگ او در مسکو برگزار شد. ماکسیم گورکی که در این مراسم حضور داشت بعدها به دقت جریان برگزاری مراسم را توصیف کرد. جمعیت زیادی در مراسم خاکسپاری حضور داشتند و تعداد مشایعت کنندگان به حدی بود که عبور و مرور در خیابان‌های مسکو مختل شد. علاوه بر نویسندگان و روشنفکران زیادی که در مراسم حضور داشتند حضور مردم عادی نیز چشم‌گیر بود. سرانجام در گورستان صومعه نووو-دویچی در شهر مسکو به خاک سپرده شد.

آثار

داستان کوتاه

چخوف نخستین مجموعه داستان‌اش را دو سال پس از دریافت درجه دکترای پزشکی به چاپ رساند. سال بعد انتشار مجموعه داستان «هنگام شام» جایزه پوشکین را که فرهنگستان روسیه اهدا می‌کرد، برایش به ارمغان آورد. چخوف بیش از هفتصد داستان کوتاه نوشته‌است. در داستان‌های او معمولاً رویدادها از خلال وجدان یکی از آدم‌های داستان، که کمابیش با زندگی خانوادگی «معمول» بیگانه‌است، تعریف می‌شود. چخوف با خودداری از شرح و بسط داستان مفهوم طرح را نیز در داستان‌نویسی تغییر داد. او در داستان‌های‌اش به جای ارائه تغییر سعی می‌کند به نمایش زندگی بپردازد. در عین حال، در داستان‌های موفق او رویدادهای تراژیک جزئی از زندگی روزانه آدم‌های داستان او را تشکیل می‌دهند. تسلط چخوف به نمایشنامه باعث افزایش توانائی وی در خلق دیالوگهای شده بود. او را «مهم‌ترین داستان کوتاه‌نویس همه اعصار» نامیده‌اند.

چند داستان کوتاه

1883 – از دفترچه خاطرات یک دوشیزه

1884 – بوقلمون صفت

1889 – بانو با سگ ملوس

- نشان شیر و خورشید

نمایش‌نامه

نخستین نمایش‌نامه چخوف بی پدری است که چندان شناخته شده نیست و پس از آن ایوانف.یکی دو نمایش‌نامه بعدی چخوف هم چندان موفق از کار در نیامد تا اینکه با اجرای نمایش «مرغ دریایی» در 1897 در سالن تئاتر هنری مسکو چخوف طعم نخستین موفقیت بزرگ‌اش را در زمینه نمایش‌نامه‌نویسی چشید. همین نمایش‌نامه دو سال قبل از آن در سالن تئاتر الکساندریسکی در سنت پترزبورگ با چنان عدم استقبالی روبه‌رو شده بود که چخوف در میانه دومین شب نمایش آن، سالن را ترک کرده بود و قسم خورده بود دیگر هرگز برای تئاتر چیزی ننویسد. اما همان نمایش‌نامه در دست بازیگران چیره‌دست تئاتر هنر مسکو، چخوف را به مرکز توجه همه منتقدان و هنردوستان تبدیل کرد. بعدها با وجود اختلافاتی که میان چخوف و کنستانتین استانیسلاوسکی – کارگردان نمایش‌نامه‌های وی – پیش آمد آثار دیگری از چخوف – همچون «دایی وانیا» (1899)، «سه خواهر» (1901)و… نیز بر همان صحنه به اجرا در آمد. عمده اختلاف چخوف و استانیسلاوسکی بر سر نحوه اجرای نمایش‌نامه «باغ آلبالو» بود. چخوف اصرار داشت که نمایش‌نامه کاملاً کمدی است و استانیسلاوسکی مایل بود بر جنبه تراژیک نمایش‌نامه تاکید کند. چخوف نه فقط به ناتورالیسم افراطی استانیسلاوسکی می‌تازد، بلکه همچنین حال و هوای افسرده و غم‌انگیزی را که فکر می‌کرد به نمایشنامه‌اش تحمیل شده‌است، زیر سؤال می‌برد. در آوریل 1904، چخوف، در نامه‌ای به همسرش الگا می‌نویسد: «چرا دائماً در پوسترها و روزنامه‌ها، نمایشنامه مرا درام می‌نامید؟ نمیروویچ دانچنکو و استانیسلاوسکی، در نمایشنامه من چیزی پیدا کرده‌اند که مطلقاً به آنچه من نوشته‌ام شباهتی ندارد، و من شرط می‌بندم که هیچ‌کدام از آنها، برای یک‌بار هم که شده، نمایشنامه مرا با شیفتگی، تا به آخر نخوانده‌است. مرا ببخش، اما به شما اطمینان می‌دهم که این عین حقیقت است.»

نمایش‌نامه‌ها

•ایوانف

•خرس

•عروسی

•مرغ دریایی (کتاب)

•سه خواهر

•باغ آلبالو

•دایی وانیا

•در جاده بزرگ

سبک‌شناسی

مشخصات کلی آثار داستانی چخوف را می‌توان در این محورها خلاصه کرد.

•خلق داستان‌های کوتاه بدون پیرنگ

•ایجاز و خلاصه گویی در نوشتن

•خلق پایان‌های شگفت انگیز برای داستانها با الهام از آثار «گی دوموپاسان» (نشان افتخار)

•خلق پایان «هیچ» برای داستان با الهام از آثار «ویکتور شکلوفسکی» (منتقم)

•بهره گیری از جنبه‌های شاعرانه و نمادین در آثار که از ابداعات خود چخوف در دوره نویسندگیش بود.

•نگاه رئالیستی به جهان و قهرمان‌های داستان برخلاف نگاه فرمالیستی رایج آنزمان

•استفاده از مقدمه‌ای کوتاه برای ورود به دنیای داستان (امتحان نهایی)

•استفاده از تصویرپردازی‌های ملهم از طبیعت و شرح آن برای پس زمینه تصویری داستان (شکارچی)

موضوع و تم آثار

•فرصت‌های ازدست رفته زندگی

•آدمهایی که حرف همدیگر را نمی‌فهمند

•حمله به ارزشهای غلط اما رایج اجتماع

•تضاد طبقاتی

•عدم مقاومت در مقابل شر و مهار خشم (تحت تاثیر آثار لئو تولستوی)

•ماهیت خوار کننده فحشا

در زبان فارسی

مقایسه ترجمه‌های مختلف

مترجمین بسیاری آثار چخوف را به فارسی ترجمه کرده‌اند. مترجمانی مانند:کاظم انصاری، بزرگ علوی، محمدعلی جمالزاده، نجف دریابندری، صادق هدایت، سیمین دانشور، کریم کشاورز، عبدالحسین نوشین، هوشنگ پیرنظر، داریوش مودبیان، رضا آذرخشی، هوشنگ رادپور، احمد گلشیری، احمد شاملو، ایرج کابلی یک یا چند داستان کوتاه یا نمایش‌نامه از چخوف ترجمه کرده‌اند و سروژ استپانیان و ناهید کاشی‌چی اقدام به ترجمه مجموعه آثار چخوف کردند که تا کنون ده جلد آن منتشر شده‌است. نمونه‌هایی از این ترجمه‌ها عبارتند از:

احمد شاملو و ایرج کابلی

کریم کشاورز

حمیدرضا آتش‌برآب و بابک شهاب

رضا آذرخشی و هوشنگ رادپور

ماهنامه آدینه

کتاب جمعه

به سلامتی خانم‌ها

برگزیده داستان‌های آنتوان چخوف

گناه‌کار شهر تولدو

نشان شیروخورشید

از یادداشت‌های یک دوشیزه

بوقلمون صفتان

«ماریا اسپالانتسو دختر یکی از بازرگانان عمده بارسلونی بود: مردی فرانسوی با همسری اسپانیائی. ماریا لاقیدی خاص قوم گل را از پدر به‌ارث برده بود و آن سرزندگی بی‌حد و مرزی را که مایه جذابیت زنان فرانسوی است از مادر. اندام اسپانیائی نابش هم میراث مادری بود. تا بیست سالگی قطره اشکی به چشمش ننشسته بود و اکنون زنی بود سخت دلفریب و همیشه شاد و هوشیار که زندگی را وقف هیچ‌کارگی سرشار از دل‌خوشی اسپانیائی کرده بود و صرف هنرها…»

«در یکی از شهرهای آن سوی کوهساران اورال شایع شد که مردی از متشخصان ایران به‌نام راحت قلم چند روز پیش وارد آن شهر شده و در مهمان‌سرای «ژاپون» اقامت گزیده‌است. این شاعه در مردم عادی و عامی هیچ اثری نکرد:خوب، ایرانی‌آمده، آماده باشد! فقط استپان ایوانویچ کوتسین رئیس بلدیه که از ورود آن مرد مشرقی به‌وسیله منشی اداره اطلاع یافت در اندیشه فرو رفت…»

«13 اکتبر بالاخره اقبال به من هم روی آورد! باور کردنی نیست اصلاً. زیر پنجره من یک جوان سبزه خوش‌تیپ با چشمانی سیاه و گیرا قدم می‌زند.سبیل‌هایش معرکه است! پنج روز است که از صبح سحر تا نیمه‌شب قدم می‌زند و مرتب پنجره‌های ما را می‌پاید. تظاهر می‌کنم که برایم مهم نیست.»

«سرپاسبان اوچه‌مه‌لف سرکشیک محله ملبس به لباس و شنل نو با بسته‌ای در دست از میان میدان بزرگ بارفروشان عبور می‌نمود. از پشت سر او پاسبان مو زرد در حالی که زنبیلی پر از تمشک فاسد شده که از فروشنده‌ای ضبط گردیده بود در دست داشت روان بود.»

بعضی از داستان‌های چخوف توسط چند مترجم به فارسی برگردانده شده‌است. از جمله «بانو با سگ ملوس»

سروژ استپانیان

عبدالحسین نوشین

احمد گلشیری

سیمین دانشور

مجموعه آثار

بانو با سگ ملوس و داستان‌های دیگر

بهترین داستان‌های کوتاه/ آنتون پاولوویچ چخوف

دشمنان

بانویی با سگ کوچولویش

بانو با سگ ملوس

خانم با سگ کوچک

خانم و سگ ملوسش

«می‌گفتند در خیابان ساحلی شهر چهره تازه‌ای دیده شده‌است -خانمی با یک سگ کوچولو- دیمتری دمیتریچ گورف نیز که از دو هفته پیش به یالتا آمده و تا آن روز به محیط آنجا عادت کرده بود، حالا دیگر مانند بقیه اهالی شهر، به چهره‌های تازه علاقه نشان می‌داد. همینطور که در آلاچیق باغ ورن نشسته بود زن جوان موبوری را دید که قد متوسطی داشت و کلاه بره بر سر نهاده بود و طول خیابان ساحلی را قدم‌زنان می‌پیمود؛ سگ سفید کوچولویی هم از پی زن می‌دوید.»

«می‌گفتند که در کنار دریا قیافه تازه‌ای پیدا شده: بانو با سگ ملوسش.دمیتری دمیترچ گوروف هم که دو هفته بود در یالتا می‌گذراند و دیگر بآنجا عادت کرده بود، در جستجوی اشخاص و قیافه‌های تازه بود. روزی در غرفه متعلق به ورنه نشسته بود و دید زن جوانی، میانه‌بالا، موبور، بره بسر از خیابان کنار دریا می‌گذشت و سگ سفید ملوسی به‌دنبالش می‌دوید.»

«همه از کسی صحبت می‌کردند که به‌تازگی در گردشگاهِ ساحلی دیده شده بود، یعنی خانم با سگ کوچک. دیمتری دمیتریچ گوروف، که دو هفته‌ای بود به یالتا آمده و دیگر با راه و رسم زندگی آن‌جا خو گرفته بود، رفته‌رفته به آدم‌های تازه علاقه نشان می‌داد. از روی صندلی خود در جلوِ کافه وِرنِت چشمش به زن جوانی افتاد که کلاه بِره به‌سر داشت و در امتداد گردشگاه ساحلی قدم می‌زد. زن کیسوان خرمایی داشت، چندان بلندبالا نبود و به دنبالش سگ پشمالوی سفیدی با پاهای کوچک دوان‌دوان حرکت می‌کرد.»

کتاب‌نامه فارسی

بسیاری از آثار چخوف توسط مترجمان مختلف از 1310 تا کنون به‌صورت تک داستان در مجلات و نشریات و جنگ‌ها یا مجموعه‌داستان‌ها و به‌صورت کتاب‌های مستقل منتشر شده‌است.

ایران در آثار چخوف

آنتوان چخوف در داستان‌های‌اش در چند مورد اشاره‌هایی به ایران دوران قاجار، که هم‌عصر چخوف بود، دارد. او حتی داستانی دارد به نام نشان شیروخورشید که کاملاً به ایران می‌پردازد.و در داستان دیگری که به ملیت‌های مختلف می‌پردازد بخشی را هم به ایرانی‌ها اختصاص داده‌است و در آن به نکات طنزآمیزی از ایرانی‌ها و ارتباط‌شان با روس‌ها اشاره می‌کند و در این‌جا هم پای نشان شیروخورشید را به میان می‌کشد.

احمد شاملو و ایرج کابلی

کریم کشاورز

حمیدرضا آتش‌برآب و بابک شهاب

رضا آذرخشی و هوشنگ رادپور

ماهنامه آدینه

کتاب جمعه

به سلامتی خانم‌ها

برگزیده داستان‌های آنتوان چخوف

گناه‌کار شهر تولدو

نشان شیروخورشید

از یادداشت‌های یک دوشیزه

بوقلمون صفتان

«ماریا اسپالانتسو دختر یکی از بازرگانان عمده بارسلونی بود: مردی فرانسوی با همسری اسپانیائی. ماریا لاقیدی خاص قوم گل را از پدر به‌ارث برده بود و آن سرزندگی بی‌حد و مرزی را که مایه جذابیت زنان فرانسوی است از مادر. اندام اسپانیائی نابش هم میراث مادری بود. تا بیست سالگی قطره اشکی به چشمش ننشسته بود و اکنون زنی بود سخت دلفریب و همیشه شاد و هوشیار که زندگی را وقف هیچ‌کارگی سرشار از دل‌خوشی اسپانیائی کرده بود و صرف هنرها…»

«در یکی از شهرهای آن سوی کوهساران اورال شایع شد که مردی از متشخصان ایران به‌نام راحت قلم چند روز پیش وارد آن شهر شده و در مهمان‌سرای «ژاپون» اقامت گزیده‌است. این شاعه در مردم عادی و عامی هیچ اثری نکرد:خوب، ایرانی‌آمده، آماده باشد! فقط استپان ایوانویچ کوتسین رئیس بلدیه که از ورود آن مرد مشرقی به‌وسیله منشی اداره اطلاع یافت در اندیشه فرو رفت…»

«13 اکتبر بالاخره اقبال به من هم روی آورد! باور کردنی نیست اصلاً. زیر پنجره من یک جوان سبزه خوش‌تیپ با چشمانی سیاه و گیرا قدم می‌زند.سبیل‌هایش معرکه است! پنج روز است که از صبح سحر تا نیمه‌شب قدم می‌زند و مرتب پنجره‌های ما را می‌پاید. تظاهر می‌کنم که برایم مهم نیست.»

«سرپاسبان اوچه‌مه‌لف سرکشیک محله ملبس به لباس و شنل نو با بسته‌ای در دست از میان میدان بزرگ بارفروشان عبور می‌نمود. از پشت سر او پاسبان مو زرد در حالی که زنبیلی پر از تمشک فاسد شده که از فروشنده‌ای ضبط گردیده بود در دست داشت روان بود.»

0

بیوگرافی هان یئان سو

بیوگرافی هان یئان سو

نام اصلی: بیوگرافی ها یئان سو / Ha Yeon-soo / 하연수
تاریخ تولد: 10 اکتبر 1990
محل تولد: بوسان.کره جنوبی
حرفه: بازیگر
سال های فعالیت:2013 تاکنون
کمپانی اسپانسر: A.N.D Entertainment

زندگینامه

ها یئون سو متولد 10 اکتبر 1990 بازیگر اهل کره جنوبی است او از سال 2013 تاکنون مشغول فعالیت می باشد از مهمترین سریال هایی که بازی کرده می توان به Rich man اشاره کرد.

Television series
2013 Monstar
2014 Potato Star
2015 Legendary Witches
2016 Conte and the City
2016 Drinking Solo
2017 Oh! Dear Goddesses of Basement
2018 Rich Man


Filmography
2013 Very Ordinary Couple
2014 Sunshowers
2018 Your Name Is Rose

0

بیوگرافی مهرخ افضلی

مهرخ افضلی دوبلور و بازیگر ایرانی،زاده سال 1349 می‌باشد. او دانش‌آموخته رشته «بازیگری و کارگردانی تئاتر» و دارای مدرک کارشناسی است.افضلی پیشینه بازیگری در سه عرصه تئاتر، تلویزیون و رادیو (نمایش رادیویی)را داراست. بازیگری در تئاتر را از 19 سالکی (1368)و بازی در تلویزیون را از 23 سالگی (1372)آغاز نمود و از جمله در سریال‌های «شرکت»، «ترور»، «آئینه» و «هتل پاپلی» به ایفاء نقش پرداخت.

زمینه فعالیت: دوبلور، بازیگر

ملیت: ایرانی

تولد: 1349

تهران

بازیگری در تئاتر

نمونه‌هایی از فعالیت در تئاتر:

نام نمایش

کارگردان

نویسنده

زمان و مکان نمایش

شبی که راشل از خانه رفت

پریسا مقتدی

گرگ لوکاس

2/89 سالن اصلی مولوی

شهر شطرنجی

رضا حامدی‌خواه

فرهاد نقدعلی

6/88 سالن قشقائی

اتوبان

آشا محرابی

آشا محرابی

10 و 11/89 سالن سایه تئاتر شهر

دنیای دیوانه دیوانه دیوانه

بهزاد فراهانی

بهزاد فراهانی

سالن اصلی تئاتر شهر

من قاضی‌القضات شهرم که مرگ مرد را مهر کردم به مهر

نصرالله قادری

-

تالار سنگلج

بازیگری در رادیو

نمونه‌هایی از بازیگری در نمایش‌های رادیویی:

نام نمایش

کارگردان

نویسنده

شبکه

نیمه غایب

ایوب آقاخانی

مهام میقانی

فرهنگ

کودک نابغه (2)

خسرو فرخ‌زاده

رابین پوک

تهران

رطوبت

آشا محرابی

رئوف دشتی

فرهنگ

برنده خوشبخت

-

نویسندگان مرکز هنرهای نمایشی

جوان

خاموشی دریا

ژاله علو

-

تهران

کات

ژاله علو

-

جوان

دوبله

افضلی در سال 1381 یعنی در 32 سالگی به طور حرفه‌ای فعالیت در دوبله را آغاز کرد و در فیلم‌ها و سریال‌های زیادی نقش‌آفرینی کرد.

نمونه‌هایی از فعالیت مهرخ افضلی در دوبله:

سینمایی

شین (مارتا)

گوگ آسمان (هلن)

پیش از آنکه اهریمن بداند تو مرده‌ای (جینا)

پایاراتزی (ابی)

آدم‌کش

سربازرس

بابی جُنز

شوالیه تاریکی – مرد آهنی

سریال

گمشده – لاست (شانن)

پرستاران (دکتر سامانتا)

فرار از زندان (دکتر سارا تانکردی)

آیتم‌های شهرداری (مادر)

ماجراهای مزدور (دیان)

0

بیوگرافی احمد شاملواحمد شاملو

احمد شاملو (21 آذر 1304 – 2 مرداد 1379)متخلص به الف. بامداد یا الف. صبح، شاعر، نویسنده، روزنامه نگار، پژوهشگر، مترجم، فرهنگ نویس ایرانی و از بنیانگذاران و دبیران کانون نویسندگان ایران در پیش و پس از انقلاب بود.

زادروز: 21 آذر 1304 – 12 دسامبر 1925

تهران، خیابان صفی‌علیشاه

پدر و مادر: حیدر شاملو، کوکب عراقی

مرگ: 2 مرداد 1379 – 23 ژوئیه 2000 (74 سال)

کرج، شهرک دهکده فردیس

ملیت: ایرانی

زمینه کاری: ادبیات، پژوهش، ترجمه، روزنامه نگاری داستان نویس

علت مرگ: به دنبال یک دوره طولانی بیماری

جایگاه خاکسپاری: امامزاده طاهر، کرج

در زمان حکومت: دودمان پهلوی، جمهوری اسلامی ایران

رویدادهای مهم: کودتای 28 مرداد، انقلاب 1357 ایران

نام(های)دیگر: الف. بامداد، الف. صبح

بنیانگذار: شعر سپید

پیشه: روزنامه نگار پژوهشگر

کتاب‌ها: هوای تازه، آیدا در آینه، هم چون کوچه‌ای بی‌انتها، مجموعه کتاب کوچه

همسر(ها): اشرف‌الملوک اسلامیه (?-1326)– طوسی حائری (1340-1336)– آیدا سرکیسیان (1379-1343)

فرزندان: سیاوش، سامان، سیروس و ساقی

دلیل سرشناسی: نوآوری در شعر

اثر گذاشته بر: شاعران پس از خود

اثر پذیرفته از: نیما یوشیج

شاملو تحصیلات کلاسیک نامرتبی داشت؛ زیرا پدرش افسر ارتش بود و پیوسته از این شهر به آن شهر اعزام می‌شد و از همین روی، خانواده اش هرگز نتوانستند برای مدتی طولانی جایی ماندگار شوند. زندانی شدنش در سال 1322 به سبب فعالیت‌های سیاسی، پایانِ همان تحصیلات نامرتب را رقم می‌زند. شهرت اصلی شاملو به خاطر نوآوری در شعر معاصر فارسی و سرودن گونه‌ای شعر است که با نام شعر سپید یا شعر شاملویی یا شعر منثور شناخته می‌شود. شاملو که هر شاعر آرمانگرا را در نهایت امر یک آنارشیست تام و تمام می انگاشت، در در سال 1325 با نیما یوشیج ملاقات کرد و تحت تأثیر او به شعر نیمایی روی آورد؛ اما برای نخستین بار در شعر «تا شکوفه سرخ یک پیراهن» که در سال 1329 با نام «شعر سفید غفران» منتشر شد وزن را رها کرد و به صورت پیشرو سبک نویی را در شعر معاصر فارسی شکل داد. شاملو علاوه بر شعر، فعالیت‌هایی مطبوعاتی، پژوهشی و ترجمه‌هایی شناخته‌شده دارد. مجموعه کتاب کوچه او بزرگ‌ترین اثر پژوهشی در باب فرهنگ عامه مردم ایران می‌باشد. آثار وی به زبان‌های: سوئدی، انگلیسی، ژاپنی، فرانسوی، اسپانیایی، آلمانی، روسی، ارمنی، هلندی، رومانیایی، فنلاندی، کردی و ترکی∗ ترجمه شده‌اند. شاملو از سال 1331 به مدت دو سال، مشاور فرهنگی سفارت مجارستان بود.

«نخستین شب شعر بزرگ ایران» در سال 1347، از سوی وابسته فرهنگی سفارت آلمان در تهران برای احمد شاملو ترتیب داده شد.احمد شاملو پس از تحمل سال‌ها رنج و بیماری، در تاریخ2 مرداد1379 درگذشت و پیکرش در امامزاده طاهر کرج به خاک سپرده شده‌است. عشق، آزادی و انسان‌گرایی، از ویژگی‌های آشکار سروده‌های شاملو هستند.

زندگی شخصی

مطالب بخش «تولد تا جوانی» و «سفرهای خارجی» با توجه به اطلاعات ارایه شده در سال‌شمار زندگی احمد شاملو ﻧﻮﺷﺘﻪ آیدا شاملو تهیه شده‌اند. این سال‌شمار در منابع گوناگون از جمله وب‌گاه احمد شاملو، دفتر هنر، احمد شاملو شاعر شبانه‌ها و عاشقانه‌ها، شناخت‌نامه، منتشر شده‌است. هر جا از منبع دیگری استفاده شده باشد، در پانویس ذکر شده‌است.

تولد و سال‌های پیش از جوانی

احمد شاملو در 21 آذر 1304 در خانه شماره 134 خیابان صفی علیشاه تهران متولد شد. پدرش حیدر نام داشت، و به گفته شاملو در شعر «من بامدادم سرانجام…» از مجموعه مدایح بی‌صله مادرش کوکب عراقی شاملو، از مهاجران قفقازی بود که طی انقلاب بلشویکی 1917 روسیه، به همراه خانواده‌اش به ایران کوچانده شده بود. دوره کودکی را به خاطر شغل پدر که افسر ارتش رضا شاه بود و هر چند وقت را در جایی به مأموریت می‌رفت، در شهرهایی چون رشت و سمیرم و اصفهان و آباده و شیراز گذراند. (به همین دلیل شناسنامه او در شهر رشت گرفته شد و محل تولد در شناسنامه، رشت نوشته شده‌است.)دوران دبستان را در شهرهای خاش، زاهدان و مشهد و بیرجند گذراند و از دوازده سیزده سالگی شروع به ضبط لغات متداول عوام (که در فرهنگ‌های رسمی ثبت نمی‌شود)کرد. دوره دبیرستان را در بیرجند، مشهد، گرگان و تهران گذراند و سال سوم دبیرستان را مدتی در دبیرستان ایران‌شهر و مدتی در دبیرستان فیروز بهرام تهران خواند و به شوق آموختن زبان آلمانی در مقطع اول هنرستان صنعتی ایران و آلمان ثبت‌نام کرد.

دوران فعالیت سیاسی و زندان

در اوایل دهه 20 خورشیدی پدرش برای سر و سامان دادن به تشکیلات از هم پاشیده ژاندارمری به گرگان و ترکمن‌صحرا فرستاده شد. او همراه با خانواده به گرگان رفت و به ناچار در کلاس سوم دبیرستان ادامه تحصیل داد. در بحبوحه جنگ جهانی دوم و ورود متفقین به خاک ایران، در فعالیت‌های سیاسی علیه متفقین در شمال کشور شرکت کرد و بعدها در تهران دستگیر و به بازداشتگاه سیاسی شهربانی و از آنجا به زندان شوروی در رشت منتقل شد. پس از آزادی از زندان با خانواده به رضائیه (ارومیه)رفت و تحصیل در کلاس چهارم دبیرستان را آغاز کرد. با به قدرت رسیدن پیشه‌وری و فرقه دموکرات آذربایجان همراه پدرش دستگیر شد و تا کسب تکلیف از مقامات بالاتر دو ساعت مقابل جوخه آتش قرار گرفت. سرانجام آزاد شد و به تهران بازگشت. او برای همیشه ترک تحصیل کرد و در یک کتاب‌فروشی مشغول به کار شد.

دستگیری و زندان

در سال 1332 پس از کودتای 28 مرداد علیه دکتر مصدق و با بسته شدن فضای سیاسی ایران مجموعه شعر آهن‌ها و احساس توسط پلیس در چاپخانه سوزانده می‌شود و با یورش مأموران به خانه او ترجمه طلا در لجن اثر زیگموند موریس و بخش عمده کتاب پسران مردی که قلبش از سنگ بود اثر مور یوکایی با تعدادی داستان کوتاه نوشته خودش و کتاب‌ها و یادداشت‌های کتاب کوچه از میان می‌رود و با دستگیری مرتضی کیوان نسخه‌های یگانه‌ای از نوشته‌هایش از جمله مرگ زنجره و سه مرد از بندر بی‌آفتاب توسط پلیس ضبط می‌شود که دیگر هرگز به دست نمی‌آید. او موفق به فرار می‌شود اما پس از چند روز فرار از دست ماموران در چاپخانه روزنامه اطلاعات دستگیر شده، به عنوان زندانی سیاسی به زندان موقت شهربانی و زندان قصر برده می‌شود. در زندان علاوه بر شعر، به بررسی شاهنامه می‌پردازد و دست به نگارش پیش‌نویس دستور زبان فارسی می‌زند و قصه بلندی به سیاق امیر ارسلان و ملک بهمن می‌نویسد که در انتقال از زندان شهربانی به زندان قصر از بین می‌رود. مرتضی کیوان به همراه 9 افسر سازمان نظامی حزب توده اعدام می‌شود و او در زمستان 1333 پس از تحمل یک سال حبس، از زندان آزاد می‌شود.

زمینه‌های فعالیت

شعر و ترانه

سال 1326 کار شاعری شاملو با انتشار دفتری به نام «آهنگ‌های فراموش شده» که تنها دفتر شعر او در قالب سنتی و موزون است، آغاز می‌شود. شاملو در مقدمه همان دفتر می‌نویسد:

«قطعاتی که در این کتاب جمع شده‌اند، نوشته‌هایی است که در حقیقت می‌بایستی سوزانده شده باشد. آهنگ‌هایی‌ست که خیلی زود از یاد می‌رود… این قدم‌های اولینِ کودکی است که می‌خواسته راه بیفتد. ناچار دستش را به دیوار می‌گیرد، دستش می‌لرزد. سست و مردد است و ناموزون راه می‌رود.»

سال‌ها بعد، شاملو با انتشار قطع‌نامه شعر جدیدی را پایه گذاری می‌کند. رضا براهنی در این‌باره می‌نویسد:

«در واقع شاملو با قطع‌نامه شعر جدیدی را پیشنهاد می‌کند و التزامی بسیار صریح را بر گُرده شعر می‌گذارد که شاید با ذات شعر به معنای واقعی منافات داشته باشد، ولی ضرورت زمانه، روان‌شناسی خود شاملو و اعتراض عمیق او به قرارداد از هر نوع، نگارش این شعر را ایجاب می‌کرد.»

در سال 1336 با انتشار مجموعه اشعار هوای تازه، به عنوان شاعری برجسته تثبیت می‌شود. این دفتر شامل فرم‌ها و تجربه‌هایی متفاوت در قالب شعر نو است. در همین سال مجموعه‌ای از رباعیات ابوسعید ابوالخیر، خیام و باباطاهر را منتشر می‌کند. در سال 1339 مجموعه شعر باغ آینه منتشر می‌شود. معروف‌ترین ترانه‌های عامیانه معاصر فارسی همچون پریا و دخترای ننه دریا در این دو مجموعه منتشر شده‌است.

عبدالعلی دستغیب منتقد ادبی که مجموعه نقدی بر آثار شاملو نوشته‌است، معتقد است که شاملو پس از نیما، بیشترین تأثیر را بر شعر و شاعران معاصر داشته است و بر این باور است که در میان شاعران معاصر ایران، عاشقانه‌های شاملو، زیباترین ترانه‌های عشق در شعر نوی پارسی است. شاملو مجموعه‌ای از شعرهای سیاسی خود را به نام کاشفان فروتن شوکران – که در آن شعر «مرگ نازلی» در بزرگداشت وارطان سالاخانیان، مبارز مسیحی ایرانی است- و مجموعه‌های پریا، ترانه شرقی (لورکا)، مسافر کوچولو و یل و اژدها را دکلمه کرده‌است و به صورت نوار صوتی منتشر شده اند. چندین گفتگو از او به چاپ می‌رسد تا آن که در سال 1372 با کمی بازتر شدن فضای سیاسی ایران آثار شاملو به صورت محدود مجوز نشر می‌گیرند.

از آنجا که شاملو تثبیت کنندی شعری نوپا بوده‌است، شرح و نقدهای بسیاری درباره شعر او نوشته شده‌است. شمس لنگرودی نویسنده «تاریخ تحیلی شعر نو» درباره شعر شاملو و شاعری او می‌گوید:

«شاملو متوجه شد که موسیقی کهن کلام می‌تواند آن روح را در محتوای او بدمد؛ نه موسیقی زبانِ روزمره. در نتیجه شعری سرود که صورت و محتوای هماهنگی داشت و همین امر باعث جذابیت شعر او شد. البته فقط این مساله تاثیرگذار نبوده‌است. شاملو از معدود شاعرانی است که برای همه نسل‌ها شعر سروده‌است، یعنی از وقتی کودکی به دنیا می‌آید می‌توان «بارون می‌آد جرجر» شاملو را برایش زمزمه کرد تا دوره نوجوانی و عاشقانه‌ها، تا جوانی و روحیه انقلابی و تا دوره میانسالی و پیری که «در آستانه» شعری جاودانه‌است.»

روزنامه نگاری

احمد شاملو در سال 1339 مدتی سردبیری هفته‌نامه فردوسی را به عهده گرفته بود. او مجله را به شکل و اندازه‌ای غیر از معمول مجله فردوسی درمی‌آورد و سنجاق ناشده و روزنامه‌وار به دست خواستاران می‌رساند. او بخشی از صفحات هفته‌نامه را به چاپ نوشته‌های پژوهش‌گران فرهنگ مردم، تحت عنوان «کتاب کوچه» اختصاص داده بود. در سال1340 با همکاری دکتر محسن هشترودی، 25 شماره از هفته‌نامه کتاب هفته را منتشر می‌کند. هفته‌نامه کتاب هفته و خوشه از تأثیرگذارترین هفته‌نامه‌های ادبی دهه 40 بودند. در سال 1346 شاملو سردبیری قسمت ادبی و فرهنگی هفته‌نامه خوشه را به عهده می‌گیرد. همکاری او با نشریه خوشه تا 1348 که نشریه به دستور ساواک تعطیل می‌شود، ادامه دارد. شاملو نام کاریکلماتور را در همین دوران است که برای نامیدن نوشته‌های طنزآمیز پرویز شاپور می‌سازد که رفته‌رفته رواج پیدا می‌کند و جا می‌افتد. در سال 1358 هفته‌نامه کتاب جمعه با سردبیری احمد شاملو و مدیریت عسکری پاشایی منتشر می‌شود. انتشار این هفته‌نامه پس از 36 شماره توقیف می‌شود.

ترجمه

شاملو در زمینه ترجمه نیز فعالیت‌های زیادی دارد. با این‌که بحث ترجمه‌های شاملو، همانند برخی دیدگاه‌هایش، منتقدانی نیز داشته و بحث انگیز بوده‌است، با این‌حال برخی از این ترجمه‌ها، در شمار آثاری شناخته‌شده قرار دارند. یکی از این کارها، «ترانه شرقی و اشعار دیگر»، سروده‌های فدریکو گارسیا لورکا با اجرا و صدای خودش بود که با استقبال فراوانی روبرو شد. از 1362 با تغییر فضای سیاسی ایران چاپ آثار شاملو نیز متوقف می‌شود. در حالی که کار و فعالیت شاملو متوقف نمی‌شود. نوار کاست سیاه همچون اعماق آفریقای خودم (ترجمه شعرهای لنگستون هیوز)و سکوت سرشار از ناگفته‌هاست (ترجمه شعرهای مارگوت بیکل)، کاری مشترک با محمد زرین‌بال با موسیقی بابک بیات منتشر می‌شود. از دیگر کارهای او در این زمینه می‌توان به ترجمه «درها و دیوار بزرگ چین» و شازده کوچولو اشاره کرد.

فرهنگ نویسی

«کتاب کوچه» عنوان فرهنگ‌نامه‌ای است که به کوشش احمد شاملو و همسرش، آیدا سرکیسیان، در چندین مجلد به عنوان دائرهالمعارف فرهنگ عامیانه مردم ایران تدوین شده و بعد از درگذشت شاملو، سرپرستی این مجموعه بر عهده همسرش، آیدا بوده‌است.

این دانشنامه، دائرهالمعارف فرهنگ عامیانه مردم ایران در چندین جلد، شامل اصطلاحات، تعبیرات و ضرب‌المثل‌های فارسی است. نخستین جلد این فرهنگ در سال 1356 از سوی انتشارات مازیار منتشر شد و پس از انتشار شش جلد آن تا سال 1362، انتشاراین فرهنگ به دلیل مشکلات ممیزی تا سال 1372 در ایران متوقف ماند و تنها یک جلد از قصه‌های کتاب کوچه در سوئد منتشر شد. اسدالله امرایی در این‌باره می‌گوید:

«کتاب کوچه یکی از بزرگ‌ترین دانشنامه‌های فولکلور مردم ایران است. شاملو البته این کار عظیم را یک تنه انجام می‌داد.»

این فرهنگ‌نامه، اگر آن‌گونه که مؤلف در جلد اول بیان داشته انتشار یابد، جامع‌ترین دائرهالمعارف فرهنگ و زبان عامیه ایران است که تاکنون (1391)یازده جلد آن، تا پایان حرف «ج»، منتشر شده‌است. از جمله ویژگی‌های کتاب کوچه، استفاده از شماره ردیف برای هر مدخل است که ارجاعات نیز بر اساس این شماره‌ها صورت می‌گیرد.

فعالیت های سینمایی

در سال 1338 شاملو به اقدام جدیدی یعنی تهیه قصه خروس زری پیرهن پری (با نقاشی فرشید مثقالی برای کودکان دست می‌زند. در همین سال به تهیه فیلم مستند سیستان و بلوچستان برای شرکت ایتال کونسولت نیز می‌پردازد. این آغاز فعالیت سینمایی بحث‌انگیز احمد شاملو است. او بخصوص در نوشتن فیلم‌نامه و دیالوگ‌نویسی فعال است. در سال‌های پس از آن و به‌ویژه با مطرح شدنش به عنوان شاعری معروف، منتقدان مختلف حضور سینمایی او را کمرنگ دانسته‌اند. خود او می‌گفت: «شما را به خدا اسم‌شان را فیلم نگذارید.» و بعضی شعر معروف او «دریغا که فقر/ چه به آسانی/ احتضار فضیلت است» را به این تعبیر می‌دانند که فعالیت‌های سینمایی او صرفاً برای امرار معاش بوده‌است. شاملو در این باره می‌گوید: «کارنامه سینمایی من یک جور نان خوردن ناگزیر از راه قلم بود و در حقیقت به نحوی قلم به مزدی!»

از میان فیلمنامه‌های شاملو می‌توان به «بن بست» (1343، میرصمدزاده)محصول استودیو پانوراما و «فرار از حقیقت» (1345، ملک مطیعی)محصول مهتاب فیلم اشاره کرد.

در سالهای سینمای بعد از انقلاب هم شاملو فیلم‌نامه‌ای با نام «میراث شوم» نوشت و در اختیار مسعود کیمیایی جهت ساخت قرار داد. داستان «میراث» در آذربایجان می‌گذرد و به نهضت آزادی‌طلبانه آذربایجان و برخوردهایش با حکومت وقت می‌پردازد. این فیلم‌نامه هرگز امکان ساخت را پیدا نکرد. کیمیایی دلیل فیلم نشدن آن در هنگام زندگی شاملو را مجوز ندادن وزارت ارشاد به این سناریو اعلام کرد.

دیگر فعالیت ها

در سال 1339 با همکاری هادی شفائیه و سهراب سپهری اداره سمعی و بصری وزارت کشاورزی را تاسیس می‌کند و به عنوان سرپرست آن مشغول به کار می‌شود. در سال 1347 «شب شعر خوشه» را با همکاری دکتر عسگری و با حضور 110 شاعر معاصر، نمایشگاه نقاشی منصوره حسینی، نمایشگاه کاریکاتور اردشیر محصص و تئاتر در در انتظار گودو را با هنرمندی داوود رشیدی، پرویز صیاد و پرویز کاردان برگزار می‌کند.

شاملو که به بریتانیا رفته بود، سه هفته پس از پیروزی انقلاب بهمن 57 ایران و سقوط حکومت پهلوی، در 11 اسفند به ایران باز می‌گردد. او پس از بازگشت، به عنوان عضو هیأت دبیران کانون نویسندگان ایران انتخاب می‌شود و مقاله‌ها و مصاحبه‌های متعددی پیرامون تحلیل و آسیب‌شناسی انقلاب و مسایل روز سیاسی و اجتماعی از او در مجلات و روزنامه‌ها به چاپ می‌رسد.

رویدادهای مهم در زندگی شعری

آشنایی با نیما یوشیج

در سال 1325، شاملو که هنوز به عنوان شاعری نوپرداز شناخته نمی‌شد با نیما یوشیج، پدر شعر نو فارسی آشنا می‌گردد. او تصویر نیمایوشیج، نقاشی رسام ارژنگی و شعر ناقوس، سروده نیما را در روزنامه «پولاد» می‌بیند و اندکی پس از آن، رابطه ای ادبی میان آن دو شکل می‌گیرد. شاملو می‌گوید:

«نشانی اش را پیدا کردم رفتم درِ خانه اش را زدم. دیدم مردی با همان قیافه که رسام ارژنگی کشیده بود آمد دمِ در. به او گفتم استاد، اسم من فلان است، شما را دوست دارم و آمده ام به شاگردی‌تان. فهمید کلک نمی‌زنم. در من صمیمیتی یافته بود که آن را کاملاً درک می‌کرد. دیگر غالباً من مزاحم این مرد بودم و بدون این‌که فکر کنم دارم وقتش را تلف می‌کنم، تقریباً هر روز پیش نیما بودم.»

این آشنایی که باعث به وجود آمدن رابطه ای عاطفی و خانوادگی میان آن‌ها گشته بود، تا سال‌ها ادامه پیدا می‌یابد. در 14 خرداد 1330، نیما یوشیج با نوشتن یادداشتی برای شاملو و هدیه جلدی از کتاب «افسانه» از او قدردانی می‌کند:

«عزیز من، این چند کلمه را برای این می‌نویسم که این یک جلد افسانه از من، در پیش شما یادگاری باشد. شما واردترین کس به کار من و روحیه من هستید و با جرأتی که التهاب و قدرتِ رؤیت لازم دارد، واردید…»

در این سال‌ها، او به گفته خود، تحت تأثیر نیما و نوآوری‌های او در شعر بوده‌است و در کتاب‌هایی که به چاپ رسانید، شعرهای بسیاری در قالب نیمایی می‌سراید. او به قصد معرفی شعر نیما، دست به انتشار مجلات کوچک مقطعی (چون سخن نو، هنر نو (ساعت 4 بعد از ظهر)، روزنه، راد، آهنگ صبح و… زد؛ اما پس از آشنایی شاملو با فریدون رهنما و انتشار دفتر شعر «قطع‌نامه»، مسیر شاعری او به گونه ای دیگر رقم می‌خورد.

آشنایی با فریدون رهنما

آشنایی با فریدون رهنما که از اروپا برگشته بود و با شعر روز جهان آشنا بود، تاثیر زیادی بر شاملو می‌گذارد. او در سال 1330، دفتری با نام «قطع‌نامه» که فریدون رهنما نیز پیش‌گفتاری نقادانه بر آن نوشته بود را چاپ و منتشر می‌کند. انتشار این مجموعه که دربرگیرنده سروده‌های بی وزن الف. بامداد بود و با معیارهای شعر نیمایی ناسازگار می‌نمود، باعث تیره شدن روابط نیمای زودرنج و شاملو می‌گردد. رهنما در آن پیش‌گفتار در توصیف شعر شاملو می‌نویسد:

«ریتم اشعار صبح (شاملو)را با ریتم اشعار اسپانیولی و اشعار آمریکای لاتینی بعد از لورکا می‌شود مقایسه کرد. دنیای پر از اشکال و تصاویر نابرابر نیما یوشیج که نتیجه خشکی (در بهترین آثارش)به دهان‌مان می‌برد، با احساسات از بند رسته صبح (شاملو)به راه افتاده‌اند و ما را به نقاط عمیقِ درد پاشیده شده هدایت می‌کنند…»

شاملو درباره این مقدمه می‌نویسد:

«رهنما با خواهش من هم زیر بار حذف آن جمله نرفت. گفت نیما منطقی تر از آن است که از قضاوت کسی برنجد، وانگهی این سلیقه شخص من است و قرار نیست قوانین اخلاقی حاکم بر روابط تو و نیما در آن دخالت داده شود.»

او درباره کنار گذاشتن وزن عروضی، چه به شکل قدیمی و چه نیمایی آن معتقد است:

«ﺧﻂ کﺸﺪن ﺑﺮ ﻋﺮوض ﻗﺪﻢ و ﺟﺪﺪ، ﻋﻤﻼ ﺣﺎﺻﻞ درس ﺑﺰر ﺑﻮد ﻛﻪ ﻣﻦ از ﻛﺎرھﺎی ﺧﻮد ﻧﻤﺎ ﺮﻓﺘﻢ، وﻟ او ﺣﺎﺿﺮ ﺑﻪ ﺗﺠﺪﺪ ﻧﻈﺮ ﻧﺒﻮد ﻛﻪ ھ، آن را مستقیماً دھﻦﻛﺠ ﺑﻪ ﺧﻮد ﺗﻠﻘ ﻛﺮد و ﺑﺎ اﻧﺘﺸﺎر «ﻗﻄﻌﻨﺎﻣﻪ» ھﻢ ﺑﻪ ﻛﻠ از ﻣﻦ ﻛﻨﺎر ﻛﺸﺪ و ھﺮ ﺑﺎر ﻛﻪ ﺑﻪ ﺧﺪﻣﺘﺶ رﻓﺘﻢ ﺑﺎ ﺳﺮدی ﺑﺸﺘﺮی ﻣﺮا ﺬﺮﻓﺖ و ھﺮﺰ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﺸﺪ ﺗﻮﺿﺤﺎت ﻣﺮا ﺑﺸﻨﻮد. ﺷﺎﺪ ھﻢ ﺣﻖ داﺷﺖ. ﻓﺮﺪون رھﻨﻤﺎ ﻧﻤﺑﺎﺴﺖ در ﻣﻘﺪمه آن دﻓﺘﺮ دل او را ﺑﺎ آن ﻗﻀﺎوت ﺑﻪ درد ﻣآورد.»

اگرچه شاملو خود بر این باور بود که فریدون رهنما جهان دیگری را به او معرفی کرد که در سایه آن به بینش شعری خود رسید، اما او به هیچ وجه از نیما دست نکشید، به طوری که در شعرهای نیمایی اش در شمار شاعران موفق دوران معاصر قرار می‌گیرد. ضیاء موحد معتقد است امروزه تاثیر شعر شاملو بر شعر معاصر ایران از تاثیر شعر نیما بیشتر مشهود است.

دیدگاه‌های شاملو
درباره شعر

شاملو درباره شعر سخنرانی‌ها و نوشته‌های بسیاری دارد. برخی از آرای او درباره شعر از این قرار است:

امروز خواننده شعر پذیرفته‌است که شعر را به نثر نیز می‌توان نوشت. به عبارت دیگر، می‌توان سخنی پیش آورد که بدون اسـتعانت وزن و سـجع، شـعری بـاشد بس جان‌دار و عمیق. من مطلقاً به وزن به مثابه یک چیز ذاتی و لازم یا یک وجه امتیاز شعر اعتقاد ندارم، بلکه به عکس معتقدم التزام وزن، ذهن شاعر را مـنحرف مـی‌کند؛ چـون ناچار وزن فقط مقادیر معدودی از کلمات را در خود راه می‌دهد و بسیاری کلمات دیگر را پشت در می‌گذارد، در صورتی‌که ممکن است درست همین کلماتی که در این وزن راه نیافته، در شمار تداعی‌ها درست در مسیر خـلاقیت ذهـن شـاعر بـوده بـاشد.

آن اوایل که بعضی از ما شاعران امروز، دست به نوشتن شعرهای بی وزن و قافیه زدیم، عده‌ای از فضلا که از هر جور نوآوری وحشت دارند و طبعاً این شیوه شعر نوشتن را امکان نداشت قبول کنند، به عنوان بزرگ‌ترین دلیل بر مسخره بودن ما و کار ما همین موضوع را مطرح می‌کردند. یعنی می‌گفتند: «اینها که شما جوان‌ها مـی‌نویسید اصلاً شعر نیست.» مـی‌پرسیدیم: «آخـر دلیلش؟» مـی‌خندیدند، یـا بـهتر گـفته بـاشم ریشخندمان می‌کردند و می‌گفتند: «شما آن قدر بی‌سواد و بی‌شعورید که نمی‌فهمید این که نوشته‌اید نثر است!» و به این ترتیب اشکال کار روشـن مـی‌شد: فـضلا شـعر راازادبیات تمیز نمی‌دادند. در نظر آنها هر رطبی و یابسی که وزن و قافیه داشت شعر بود و هر سخن عاری از وزن و قافیه، نثر. اما تلاش شاعران معاصر در ایـن نـیم قـرن اخـیر، سرانجام توانست این برداشت نادرست را تغییر بدهد و امروز دست کم بخش عمده‌ای از مردم، شعر و ادبیات را از هم تمیز می‌دهند و اگرچه تعریف دقیقی از شعر در دست ندارند، به تجربه دریافته‌اند که تعریف شمس قیس رازی از شعر، تعریف پرتی است و به رغم او، کلام ممکن است موزون و متساوی نباشد و حروف آخرین آن هم به یکدیگر نماند و با این همه شعر باشد. امروز خواننده شعر می‌داند که وجه امتیاز شعر از ادبیات، تنها و تنها منطق شاعرانه‌است، نه وزن و قافیه و صنعت‌های کلامی…

درباره فردوسی و تاریخ ایران

در هجدهم فروردین‌ماه 1369 به دعوت مرکز پژوهش و تحلیل مسائل ایران سیرا (CIRA)جلساتی در دانشگاه برکلی کالیفرنیا برگزار شد که هدف آن، بررسی هنر و ادبیات و شعر معاصر فارسی بود. سخنران یکی از این جلسات احمد شاملو بود. او در این جلسات با ایراد سخنانی پیرامون شاهنامه به مباحث زیادی دامن زد. شاملو این سخنرانی را در توجه دادن به حساسیت و نقد برای رسیدن به حقیقت و نقد روش روشنفکری ایرانی و مسئولیت‌های آن ایراد کرد و با طرح سوالاتی فرهیختگان ایرانی خارج از کشور را به بازبینی و نقد اندیشه و یافتن پاسخ برای اصلاح فرهنگ و باورها فراخواند.

او در این سخنرانی درباره گئومات مغ که بر پایه‌ی کتیبه داریوش، خود را به دروغ بردیا، برادر مقتول کمبوجیه نامیده و شورشی را علیه داریوش رهبری کرده بود، می‌گوید:

«حقیقت این است که اصلاً گئومات نامی در میان نبوده‌است. بردیا از غیبت کمبوجیه و اشراف توطئه‌چی درباری استفاده می‌کند و قدرت را به دست می‌گیرد و بی‌درنگ دست به انقلاب اجتماعی می‌زند.»

شاملو در باره‌ی ضحاک می‌گوید:

«ضحاک در دوره‌ی سلطنت خودش که درست وسط دوره‌های سلطنت جمشید و فریدون قرار داشته طبقات را در جامعه به هم ریخته بوده‌است. حضرت فردوسی در بخش پادشاهی ضحاک از اقدامات اجتماعی او چیزی بر زبان نیاورده، به همین اکتفا کرده‌است که او را پیشاپیش محکوم کند و در واقع بدون این‎که موضوع را بگوید و حرف دلش را بر دایره بریزد، حق ضحاک بینوا را گذاشته کف دستش دو تا مار روی شانه‌هایش رویانده…»

شاملو بر این باور بود که ضحاک با رهبری توده‌های مردم، علیه نظام طبقاتی جمشید قیام کرده‌است. او می‌گوید:

«ضحاک فردوسی درست همان گئومات غاصبی است که داریوش از بردیا ساخته بود… می‌بینید دوستان، که حکومت ضحاک افسانه‌ای با بردیای تاریخی را ما به غلط و به اشتباه مظهری از حاکمیت استبدادی و خودکامگی و ظلم و جور و بیداد فردی تلقی کرده‌ایم. به عبارت دیگر شاید تنها شخصیت باستانی خود را که کارنامه‌اش به شهادت کتیبه بیستون و حتی مدارکی که از خود شاهنامه استخراج می‌توان کرد سرشار از اقدامات انقلابی توده‌ای است، بر اثر تبلیغات سوئی که فردوسی بر اساس منافع طبقاتی و معتقدات شخصی خود برای او کرده به بدترین وجهی لجن‌مال می‌کنیم و آنگاه کاوه را مظهر انقلاب توده‌ای به حساب می‌آوریم. درحالی‌که کاوه در تحلیل نهایی عنصری ضد مردمی است.»

شاملو حدود ده سال پیش از این سخنرانی، چکیده‌ای از همین مطالب را در کتاب جمعه آورده بود ولی این‌بار سخنرانی‌یِ او و لحن او، ناخشنودی و گاه خشم علاقه‌مندان به فردوسی و شاهنامه را برانگیخت و مقالاتی از سوی آنان در رد نظریات شاملو به چاپ رسید.

درباره حافظ

حافظ شیراز عنوانِ تصحیح دیوان حافظ و روایتی است که شاملو از شعرهای حواجه حافظ شیرازی داشته‌است. شاملو در این کتاب که نخستین بار در سال 1354 منتشر شد روایت خاص خود را از شخصیت و شعر حافظ ارایه می‌دهد و در مقدمه کتاب، روش تصحیح و اصول کار خود را بیان می‌کند. او به مشکلات و تحریف‌های موجود در دیوان حافظ اشاره می‌کند و در اینکه حافظ یک عارف مسلک بوده دقیق شده او حافظ را مبارز و مصلحی اجتماعی می‌داند که فرهنگ ریا و زهد را نقد می‌کند. شاملو در مقدمه‌ی آن کتاب که نخستین بار در سال 1354 منتشر شد می‌نویسد:

«به راستی کیست این قلندر یک لاقبای کفرگو که در تاریک‌ترین ادوار سلطه ریاکاران زهد فروش؛ در ناهار بازار زاهدنمایان و در عصری که حتی جلّادان آدمی‌خوار مغروری چون امیر مبارزالدین محمد و پسرش شاه شجاع نیز بنیان حکومت آن‌چنانی خویش را بر حد زدن و خُم شکستن و نهی از منکر و غزوات مذهبی نهاده‌اند؛ یک تنه وعده رستاخیز را انکار می‌کند خدا را عاشق و شیطان را عقل می‌خواند…»

تصحیح دیوان حافظ توسط شاملو، مورد انتقاد حافظ‌پژوهانی چون بهاءالدین خرمشاهی و برخی دیگر قرار گرفته‌است.با این‌حال «حافظ شیراز به روایت احمدشاملو» همچنان منتشر می‌شود و یکی از پرفروش‌ترین روایت‌های حافظ است، ولی مقدمه‌ی آن پس از انقلاب در ایران اجازه نشر نیافت و از آن پس بدون مقدمه منتشر شد.

زندگی خانوادگی

شاملو در سال 1326 در سن بیست و دو سالگی با اشرف‌الملوک اسلامیه ازدواج کرد. هر چهار فرزند او، سیاوش، سامان، سیروس و ساقی حاصل این ازدواج هستند. این ازدواج به جدایی می‌انجامد و شاملو پس از یک دهه در سال 1336 با طوسی حائری ازدواج می‌کند. دومین ازدواج شاملو، همچون نخستین ازدواج، مدت زیادی دوام نمی‌آورد و چهار سال بعد در 1340 از همسر دوم خود نیز جدا می‌شود. اما سومین و آخرین پیوند زناشویی شاملو با آیدا، در سال 1343 بود که تا پایان عمر خود، عاشقانه با او زیست.

نقش آیدا در زندگی شاملو

شاملو در 14 فروردین 1341 با آیدا سرکیسیان (ریتا آتانث سرکیسیان)آشنا می‌شود. این آشنایی تأثیر بسیاری بر زندگی او دارد و نقطه عطفی در زندگی او محسوب می‌شود. در این سال‌ها شاملو در توقف کامل آفرینش هنری به سر می‌برد و تحت تأثیر این آشنایی شعرهای مجموعه آیدا: درخت و خنجر و خاطره! و آیدا در آینه را می‌سراید. او درباره اثر آیدا در زندگی خود به مجله فردوسی گفت: «هر چه می‌نویسم برای اوست و به خاطر او… من با آیدا آن انسانی را که هرگز در زندگی خود پیدا نکرده‌بودم پیدا کردم».

آیدا و شاملو در فروردین 1343 ازدواج می‌کنند و شش ماه در ده شیرگاه (مازندران)اقامت می‌گزینند و از آن پس شاملو تا آخر عمر در کنار او زندگی می‌کند. شاملو در همین سال دو مجموعه شعر به نام‌های آیدا در آینه و لحظه‌ها و همیشه را منتشر می‌کند و سال بعد نیز مجموعه‌ای به نام آیدا: درخت و خنجر و خاطره! منتشر می‌شود و در سال 1345 برای سومین بار تحقیق و گردآوری کتاب کوچه راآغاز می‌کند و برنامه قصه‌های مادربزرگ را برای بخش برنامه‌های کودک تلویزیون ملی ایران تهیه می‌کند.

آیدا شاملو در برخی کارهای احمد شاملو مانند دفتر کتاب کوچه با او همکاری داشت و سرپرست این مجموعه بعد از اوست.

سفرهای خارجی

1351 مدتی بعد از تحمل دردهای شدید برای معالجه آرتروز گردن به پاریس می‌رود و جراحی می‌شود. در سال 1354 دانشگاه رم از او دعوت می‌کند تا در کنگره جهانی نظامی گنجوی شرکت کند و از همین رو با یدالله رویایی عازم ایتالیا می‌شود.

1355 انجمن قلم آمریکا و دانشگاه پرینستون از او برای شرکت در گردهمایی ادبیات امروز خاورمیانه و سخنرانی و شعرخوانی دعوت می‌کنند و او عازم ایالات متحده آمریکا می‌شود. شاملو در این سفر به سخنرانی و شعرخوانی در دانشگاه‌های نیویورک و پرینستون می‌پردازد. او با شاعران و نویسندگان مشهور جهان همچون یاشار کمال، آدونیس، البیاتی و کوزمینسکی در این سفر دیدار می‌کند و پس از سه ماه همراه آیدا به ایران باز می‌گردد. در همین سال با دعوت دانشگاه بوعلی سینا، برای مدتی به سرپرستی پژوهشکده آن دانشگاه مشغول می‌شود. چند ماه بعد، این بار در اعتراض به سیاست‌های حکومت پهلوی ایران کشور را به مقصد ایتالیا، (رم)ترک می‌کند و از آنجا به آمریکا می‌رود و در دانشگاه‌های هاروارد، و ام آی تی و دانشگاه برکلی به سخنرانی می‌پردازد.

1357، پس از یک سال تلاش بی‌حاصل برای انتشار هفته‌نامه، به امید نشر و فعالیت علیه رژیم شاه به بریتانیا می‌رود. در لندن 14 شماره نخست هفته‌نامه ایرانشهر را سردبیری می‌کند اما در اعتراض به سیاست دوگانه مدیران آن در قبال مبارزه با رژیم و مسائل مربوط به ایران استعفا می‌دهد. ∗ مجموعه شعر دشنه در دیس در ایران منتشر می‌شود.

1367 به آلمان غربی سفر می‌کند تا به عنوان میهمانِ مدعوِ دومین کنگره بین‌المللی ادبیات (اینترلیت 2)با عنوان جهانِ سوم: جهانِ ما در ارلانگن آلمان و شهرهای مجاور شرکت کند. در این کنگره نویسندگانی از کشورهای مختلف از جمله عزیز نسین، درک والکوت، پدرو شیموزه، لورنا گودیسون و ژوکوندو بِلی حضور داشتند. سخنرانی شاملو با عنوان «من دردِ مشترکم، مرا فریاد کن!» به تأثیر فقر و ناآگاهی و خرافه در عدم دستیابی به فرهنگ یکپارچه و متعالی جهانی اختصاص داشت. در ادامه این سفر به دعوت خانم روترات هاکرمولر در اتریش، به شعرخوانی و سخن‌رانی می‌پردازد و به دعوت انجمن جهانی قلم (Pen)و دانشگاه گوتنبورگ به سوئد می‌رود. به دعوت ایرانیان مقیم سوئد در خانه مردم استکهلم شب شعر اجرا می‌کند و با دعوت هیأت رئیسه انجمن قلم سوئد با آنان نیز ملاقات می‌کند. مجموعه شعرهای احمد شاملو (دوجلدی)در آلمان غربی منتشر می‌شود.

1369 برای شرکت در جلساتی که به دعوت مرکز پژوهش و تحلیل مسائل ایران سیرا (CIRA)در دانشگاه برکلی برگزار شد به عنوان میهمان مدعو به آمریکا سفر می‌کند. سخنرانی‌های او، «مفاهیم رند و رندی در غزل حافظ» و «حقیقت چقدر آسیب‌پذیر است» که با نام «نگرانی‌های من» منتشر شد، واکنش گسترده‌ای در مطبوعات فارسی زبان داخل و خارج از کشور داشت و مقالات زیادی در نقد سخنرانی‌های شاملو نوشته شد.

در بوستون دو عمل جراحی مهم روی گردن او صورت گرفت با این حال چندین شب شعر در شهرهای مختلف با حضور شاملو که تعدادی از آنها به نفع زلزله‌زدگان رودبار و آوارگان کرد عراقی بود برگزار شد. در این بین به عنوان استاد میهمان یک ترم در دانشگاه برکلی زبان، شعر و ادبیات معاصر فارسی را به دانشجویان ایرانی تدریس کرد و در همین زمان ملاقاتی با لطفی علی‌عسکرزاده ریاضی‌دان شهیر ایرانی داشت.

1370، بعد از یک سال و نیم دوری از کشور، به ایران بازگشت.

سال‌های پایانی

سال‌های آخر عمر شاملو کم و بیش در انزوا گذشت. از سویی تمایل به خروج از کشور نداشت و خود در این باره می‌گوید: «راستش بار غربت سنگین‌تر از توان و تحمل من است… چراغم در این خانه می‌سوزد، آبم در این کوزه ایاز می‌خورد و نانم در این سفره‌است.» از سوی دیگر اجازه هیچ‌گونه فعالیت ادبی و هنری به شاملو داده نمی‌شد و اکثر آثار او از جمله کتاب کوچه سال‌ها در توقیف مانده بود. بیماری آزارش می‌داد و با شدت گرفتن بیماری دیابت، و پس از آن که در 26 اردیبهشت 1376، در بیمارستان ایران‌مهر پای راست او را از زانو قطع کردند، روزها و شب‌های دردناکی را پشت سر گذاشت. البته در تمام این سال‌ها کار ترجمه و به‌خصوص تدوین کتاب کوچه را ادامه داد و گه‌گاه از او شعر یا مقاله‌ای در یکی از مجلات ادبی منتشر می‌شد. او در دهه هفتاد با شرکت در شورای بازنگری در شیوه نگارش و خط فارسی در جهت اصلاح شیوه نگارش خط فارسی فعالیت کرد و تمام آثار جدید یا تجدید چاپ شده‌اش با این شیوه منتشر شد. پس از توقفی طولانی در انتشار کتاب‌های شعرش، دفتر شعر ترانه‌های کوچک غربت (1359)، مدایح بی‌صله در 1371(در استکهلم)، در آستانه در 1376، و آخرین مجموعه شعر احمد شاملو، حدیث بی‌قراری ماهان در 1379 منتشر شد.

سرانجام احمد شاملو در ساعت 9 یکشنبه شب دوم مرداد 1379 در خانه خود در دهکده فردیس درگذشت. پیکر او در روز پنج‌شنبه 6 مرداد از مقابل بیمارستان ایرانمهر و با حضور ده‌ها هزار نفر از علاقه‌مندان وی تشییع و در امامزاده طاهر کرج در نزدیکی مزار گلشیری، محمد مختاری و پوینده به خاک سپرده شد. کانون نویسندگان ایران، انجمن‌های قلم آمریکا، سوئد، آلمان و چندین انجمن داخلی و برخی محافل سیاسی پیام‌های تسلیتی به مناسبت درگذشت وی در این مراسم ارسال کردند.

پس از مرگ احمد شاملو مراسم سالگرد و یادبودش بارها با حضور نیروهای امنیتی همراه بوده که در مواردی هم به تندی گراییده و یا به دلایل امنیتی برگزار نشده. همچنین سنگ مزار او به دست افراد ناشناس چندین بار مورد تخریب قرار گرفته. در فروردین سال 1385 کانون نویسندگان ایران علی‌رغم این که این حرکات را اعمال بدکردارانه شب پرستان کور دل نامید ولی ضمن اعتراض شدید، حتی در خور محکوم کردن هم ندانست. کانون نویسندگان ایران به خانواده احمد شاملو توصیه کرد که هیچ اقدامی برای بازسازی سنگ گور نکنند.

آثارشناسی

جوایز

1351 جایزه فروغ فرخزاد

1369 دریافت جایزه Free Expression سازمان حقوق بشر نیویورک Human Rights Watch

1378 جایزه استیگ داگرمن Stig Dagerman، «آذر محلوجیان» جایزه را به نمایندگی دریافت کرد.

1379 جایزه واژه آزاد (هلند)

عکس احمد شاملو

احمد شاملو

بیوگرافی و عکس احمد شاملو

احمد شاملو

تصاویر احمد شاملو شاعر و نویسنده ایرانی

احمد شاملو

0

بیوگرافی زهره شکوفنده

زهره شکوفنده (زاده 1329، تهران) صداپیشه ایرانی است که تاکنون در بیش از 2000 اثر حضور داشته‌است. او علاوه بر صداپیشگی مدیر دوبلاژ نیز بوده‌است.

زادروز: 1329

تهران

ملیت: ایرانی

والدین: حشمت الله شکوفنده (1363-1305)

خویشاوندان: کامبیز شکوفنده (برادر)

زندگی

زهره شکوفنده سال‌ها در دوبله همزمان در جشنواره کودک حضور داشته‌است. پدر ایشان مرحوم حشمت الله شکوفنده (1305 تا 1363)گوینده بوده‌است. برادرش کامبیز شکوفنده نیز در دوبله مشغول است.

زندگی هنری

زهره شکوفنده اوایل انقلاب در بسیاری از فیلمهای ویدئویی که در مستر فیلم و تحت مدیریت مرحوم ایرج ناظریان دوبله می‌شد در بسیاری از نقشهای ماندگار صحبت کرد که پس از سه دهه هنوز طراوت خود را حفظ کرده‌اند. در سالهای اخیر و پس از مرگ نابهنگام ژاله کاظمی، عزلت نشینی بانوی بی بدیل دوبله رفعت هاشم‌پور و همچنین انزوای ناخواسته شهلا ناظریان پس از بیماری سختش، بار دوبله بسیاری از نقشهای شاخص بر دوش خانم شکوفنده بوده‌است که به بهترین وجه گویندگی نموده‌است. او در بسیاری از فیلمها و مجموعه‌های تلویزیونی ایرانی و خارجی به جای بازیگران مطرح گویندگی نموده و نیز در بسیاری از موارد سرپرست گویندگان بوده‌است.

فیلم‌شناسی

برخی از مجموعه‌ها و فیلم‌هایی که وی در آن‌ها به ایفای نقش پرداخته و یا گویندگان را سرپرستی کرده‌است به شرح زیر است:

فیلم‌های خارجی

آقا و خانم اسمیت (2005)

اوج (2005)

ترس روی شهر (2005)

شوهر ایتالیایی (2004)

طلاق با عشق (2003)

جسارت (2003)

شیاد (2002)

اعترافات یک ذهن خطرناک (2002)

گاهی خوشی گاهی غم (2002)

بوسه اژدها (2001)

کیت و لئوپولد (2001)

خاطرات (2001)

دزدان (2001)

مرد شهر (2001)

طراح ازدواج (2001)

خاطرات (2001)به عنوان سرپرست گویندگان

از وهم تا وحشت (2000)

شکلات (2000)

این کودک را دعا کنید (2000)

به دل بگو چه کار کنه (1999)

عروس فراری (1999)

آوای قلب‌ها (1999)

ناتینگ هیل (1999)

نامه‌هایی از یک قاتل (1998)

گلوریا (1998)

از اعماق (1997)

آزار (1997)به عنوان سرپرست گویندگان

اتاق ماروین (1996)

گناه (1992)

بابا لنگ دراز(1990)

کوه نشین (آخرین مرد)(1986)

ضارب (1983)

کینگ کونگ (1976)

مجموعه تلویزیونی

افسانه دونگ یی (دونگ یی)

فیلمهای ایرانی

بجای فخری خوروش با لهجه شیرازی (سوته دلان / علی حاتمی 1356)

فریماه فرجامی (تیغ و ابریشم / مسعودکیمیایی 1364)

گلچهره سجادیه (آرایش مرگ / افشین شرکت 1373)

و دهها گویندگی متفاوت دیگر...

0

بیوگرافی تبسم هاشمی

نام اصلی: تبسم هاشمی حائری

زمینه فعالیت: بازیگر، مجری

ملیت: ایرانی

تولد: 1349

تهران

سال‌های فعالیت:1373 تاکنون

مدرک تحصیلی: دانش‌آموخته رشته نمایش با گرایش بازیگری و کارگردانی از جهاد دانشگاهی دانشگاه تهران

دانش‌آموخته رشته مرمت آثار باستانی از دانشکده میراث فرهنگی کشور

تئاتر:

1٫ هفت شهر عشق (پری صابری)در سال 1373

2٫ یک شب کوچک (سیما تیرانداز)1383

3٫ گلهای شمعدانی (محمد یعقوبی)1383

4٫ قصیده بلند باران (حسین پارسائی)1380

5٫ ناخوانده (طوفان مهردادیان)1381

6٫ سه پرده (عباس شادروان)در سال 1384

7٫ دنیای زنها (حسین سحرخیز)در سال 1385

8٫ تند باد خیال(اکرم بروجردی)

9٫ خدا را حجی کن (مهران امام بخش)در سال 1385

10٫ تولیدی عروس خانم (سوسن رحیمی)در سال 1385

11٫ دیوار چین (مریم معترف)در سال 1387

12٫ خواب بی وقت حوریه (عباس غفاری)بهمن 1387

13٫ شرق غزل (آقای مکاری)اسفند 1388

14٫ قرمز+یک عالمه سفید (بهنام هجتی)1391

سریال:

1٫ دبیرستان خضرا (اکبر خواجویی)

2٫ بازگشت به خانه (مسعود نوابی)

3٫ صدایم کن (مسعود نوابی)

4٫ روبه آسمان (بیژن میرباقری)

5٫ نام نویسی برای بهشت (محمد درمنش)

6٫ از تو به یک اشاره (خانم جاهد)

7٫ خرده ستمگران (مسعود شاه محمدی)در سال 1387

8٫ جوانان امروز (یوسف سید مهدوی)

9٫ یک لحظه دیرتر(خورشید)(رضا بهشتی)آبان 1388

10٫ تاخوشبختی راهی نیست (آقای اردلان)1390

11٫ تاخوشبختی راهی نیست (آقای اردلان)1391

تله فیلم:

1٫ پروانه طلائی (مسعود نوابی)

2٫ صدراعظم (آقای ورزی)

3٫ چند متر آن طرف تر (آقای فریدون فرهودی)در سال 1387

4٫ بمانی هفتم (مهدی مظلومی)در سال 1387

5٫ ماه می تابد (فریدون فرهودی)1390

6٫ چرخ و فلک (حسن فتحی)1391

7٫ زندگی باغچه بان (خانم جهان دخت خادم)89

سینمائی:

1٫ غزال (مجتبی راعی)

2٫ ترانه کوچک من (مسعود کرامتی)در سال 1388

فیلم کوتاه:

1٫ همین امروز که هوا تاریک شد (محسن شاه محمدی)

2٫ پریسان (خانم اعظم نجفیان)سال 1389

تله تئاتر

1٫ دشمن مردم سال 1373

2٫ آقای توپاز (مسعود کشن فلاح)اسفند 1388

کار کودک:

1٫ خانه لالا پر (آزاده پورمختار)شبکه 1.سال 1379 و 1378

2٫ مدرسه لی با جی جوا شبکه 2٫سال 1381

3٫ کلیپ کودک (مهران آزاده)شبکه 1٫ سال 1384

4٫ قصه های منوپوتی 3 (قدکچیان)در 23 قسمت در سال 1387

5٫ مجری برنامه تلویزیونی جوان.شبکه 2٫سال 1381

نمایش نامه خوانی:

1٫ رومئو و ژانت (پرنیان کاظمی)

2٫ پیانو (علی کامران)

3٫ مرغ دریایی (عطا صالحی)

4٫ رطوبت (عباس غفاری)89

5٫ اتوبوس می رسد (خانم مریم معترف)سال 1391

کارگردانی:

1٫ زنان بی حضور مردان (جشنواره بانو)سال 1383

2٫ هر روز مثل همیشه (جشنواره بانو)در سال 1388

جشنواره ها:

طلعت (مسعود سمیعی)

فوکاحی نامه گمشدگان (فرهاد شریفی)

جریره زنی از سپیده دما (نادره گلچین)

این کدام پنچ شنبه است (حمید آذرنگ)

پارانویا (مهدی رضازاده)

آپارتمان (علی مقدم)

گفتا که بنشناسن (عروسکی)(مسعود سمیعی)

هر روز مثل همیشه (تبسم هاشمی حائری)

جوایز:

جایزه بازیگری سوم در جشنواره دفاع مقدس و جایزه بازیگری سوم در فستیوال نمایش نامه خوانی مولوی

جایزه بازیگری دوم در جشنواره بانو سال 1388

طراحی صحنه تئاتر آپارتمان کار علی مقدم

طراحی صحنه تئاترطلعت کار مسعود سمیعی

طراحی تله تئاتر روایت آینه کار علی حلوی سال 1375

طراحی پوستر و بروشور نمایش فکاهی نامه گمشدگان.کار فرهاد شریفی سال 1375

0

بیوگرافی حمید رضا خزاعی

بیوگرافی حمید رضا خزاعی + عکس

حمید رضا خزاعی، (متولد شهریور 1345)در شهرستان بیرجند در استان خراسان جنوبی زاده شد.

محل زندگی: بیرجند و تهران و فرانسه- کانادا -آمریکا

ملیت: ایرانی

پیشه: الکترونیک، مخابرات نوری

مذهب: شیعه اثنی عشری

همسر: نسرین کاظمی

فرزندان: سینا، شایان و کیان

والدین:علی اکبر و فاطمه سلطان

زندگی

حمید رضا خزاعی،(متولد شهریور 1345)در شهرستان بیرجند در استان خراسان جنوبی زاده شد. تحصیلات ابتدایی، راهنمایی و متوسطه را در موطن خود بیرجند گذراند. وی درکنکور سال 1363 با رتبه اول منطقه ای وارد دانشکده فنی دانشگاه تهران شد و پس اتمام تحصیلات کارشناسی الکترونیک و اخذ مدرک کارشناسی در سال 1367 خورشیدِی،جهت ادامه تحصیل عازم لیموژ فرانسه شد و مدرک کارشناسی ارشد (D.E.A) خود را در سال1992 میلادی اخذ کرد.وی مدرک PHD در رشته مهندسی برق را از دپارتمان برق و کامپیوتر دانشگاه پلی تکنیک مونترال کانادا در سال 1999 میلادی دریافت نمود.وی تا کنون با ثبت بیش از 22 اختراع در زمره محققین برجسته ایرانی در زمینه مخابرات نوری قرار دارد.

والدین، همسر و فرزندان

پدر وی، میر علی اکبر خزاعی از کارمندان ژاندارمری بیرجند و از بزرگان روستای اسفزار بود که در سال 1366 دار فانی را وداع گفت. مادرش فاطمه سلطان امیری خانه دار و در قید حیات می باشد. وی سه برادر و دو خواهر دارد که همگی آنان دارای تحصیلات عالی دانشگاهی هستند.وی در مهرماه 1369 با خانم نسرین کاظمی ازدواج ‏کرد که حاصل این ازدواج سه پسر به نامهای سینا، شایان و کیان پرویز است.

تجارب حرفه ای

دستیار آموزشی در دانشگاه امیر کبیر تهران-ایران (1989-1991)

دستیار محقق در دپارتمان برق و کامپیوتر Queen University– کینگستون – کانادا (1993-1995)

مهندس محقق در مرکز تحقیقات ارتباطات – اتاوا – انتاریو – کانادا(1997-1999)

مهندس ارشد بخش اپتیک در شرکت Nortel network – بوکارتون – فلوریدا -آمریکا (1999-2001)

مدیر گروه ادوات پیشرفته در شرکت Nortel network- بوکارتون – فلوریدا- آمریکا (2001-2002)

مدیر تحقیقات و یکی از بنیانگزاران شرکت Optovia – اکیتون – ماساچوست – آمریکا(2002-2005)

مدیر بخش صحت محصول شرکت Optovia – اکیتون – ماساچوست – آمریکا(2005-2006)

مدیر تست محصول در شرکت Opnext – لوس گاتوس – کالیفرنیا – آمریکا (2006 تا کنون)

اختراعات و مقالات ‎‎

وی طی سالهای اخیر ابداعات و اختراعات زیادی را در زمینه ارتباطات نوری انجام داده‌است که تا سال 2008 تعداد 22 اختراع در ایالات متحده آمریکا رسما به ثبت رسمی رسیده‌است.ایشان از سال 1997 تعداد 12 مقاله در زمینه ارتباطات نوری در مجلات معتبر بین المللی منتشر کرده‌است.

0

بیوگرافی الهام صفوی زاده

 الهام صفوی زاده, بیوگرافی الهام صفوی زاده, همسر الهام صفوی زاده, شغل الهام صفوی زاده, تحصیلات الهام صفوی زاده, فرزندان الهام صفوی زاده, هوادارن الهام صفوی زاده, شماره الهام صفوی زاده, الهام صفوی زاده مجری, مهین تاج نیا, جمعه ایرانی, رادیو هفت, elham safavi zadeh

الهام صفوی زاده، مجری رادیو و تلویزیون صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران است. وی هم اکنون مجری برنامه جمعه ایرانی است.

نام اصلی: الهام صفوی زاده

زمینه فعالیت: مجری

ملیت: ایرانی

تولد: 1349

اصفهان

والدین: مهین تاج نیا (مادر)

محل زندگی: تهران

پیشه: مجری

فرزندان: کیانا

زندگی و تحصیلات

الهام صفوی زاده، متولد 4 تیر 1349 در اصفهان مجری برنامه‌های صدا وسیمای جمهوری اسلامی ایران است. او متاهل است و یک دختر به نام کیانا دارد. وی در رشته اقتصاد نظری تحصیل کرده است. او فرزند دوم (آخر)خانوده است. مادرش مهین تاج نیا مجری برنامه خبری ساعت 14 رادیو بود. هم چنین مادر بزرگ او نیز گوینده رادیو بود.

او دبیر کمیته بانوان باشگاه پرسپولیس است.

فعالیت رسانه‌ای

صفوی‌زاده به واسطه مادرش وارد صدا و سیما شد و کارش را با تحقیق برنامه‌های اقتصادی،در راستای رشته تحصیلی‌اش آغاز کرد.وی را به علت بداهه‌گویی‌هایش در زمان اجرا بیشتر به عنوان مجری می‌شناسند تا گوینده. او با اجرای برنامه «به خانه برمی‌گردیم» در تلویزیون شناخته شد و سپس اجرا را در رادیو نیز ادامه داد. مدتی نیز مجری برنامه تصویر زندگی بوده است.او مجری برنامه خانه ما در شبکه جام جم است.

او از سال‌های 76–77 برنامه‌سازی در رادیو را آغاز کرد. برنامه‌های قند و نمک و جمعه ایرانی از کارهای طنزی به شمار می‌آیند که او در رادیو اجرا کرده است.

به عنوان مجری در برنامه‌هایی چون نگاه 5، آدینه‌ها، شب بخیر تهران، مشاوران، جشن رمضان و صبح زندگی و در فیلم بودن یا نبودن به عنوان بازیگر فعالیت کرده است. او همچنین یکی از سازندگان برنامه‌های رادیویی است.

او همچنین مجری برنامه «رادیو هفت» در شبکه آموزش سیما است.

 الهام صفوی زاده, بیوگرافی الهام صفوی زاده, همسر الهام صفوی زاده, شغل الهام صفوی زاده, تحصیلات الهام صفوی زاده, فرزندان الهام صفوی زاده, هوادارن الهام صفوی زاده, شماره الهام صفوی زاده, الهام صفوی زاده مجری, مهین تاج نیا, جمعه ایرانی, رادیو هفت, elham safavi zadeh

 الهام صفوی زاده, بیوگرافی الهام صفوی زاده, همسر الهام صفوی زاده, شغل الهام صفوی زاده, تحصیلات الهام صفوی زاده, فرزندان الهام صفوی زاده, هوادارن الهام صفوی زاده, شماره الهام صفوی زاده, الهام صفوی زاده مجری, مهین تاج نیا, جمعه ایرانی, رادیو هفت, elham safavi zadeh

0

بیوگرافی بیژن بیرنگ

بیژن بیرنگ کارگردان، تهیه کننده، مجری و فیلمنامه نویس ایرانی سینما و تلویزیون است.

زمینه فعالیت: کارگردان، تهیه کننده، مجری و فیلمنامه نویس سینما و تلویزیون

زاده: 1328

ملیت: ایرانی

سال‌های فعالیت: 1367 تاکنون

وب‌گاه رسمی: www.bijanbirang.com

زندگی

بیرنگ متولد 1328 است. وی دانش آموخته ادبیات نمایشی از دانشگاه هنرهای دراماتیک در سال 1354 و دارای مدرک کارشناسی ارشد در فناوری آموزشی از دانشگاه جنوب کالیفرنیا است.

بیرنگ فعالیت سینمایی را با فیلمنامه فیلم سینمایی هی جو (به کارگردانی منوچهر عسگری نسب – 1367)شروع کرد.

وی در کنار گروه‌های محدود برنامه‌ساز صدا و سیما در سال‌های بعد از انقلاب به ساخت برنامه‌های طنز و برنامه‌های کودکان پرداخت.که از آن جمله می‌توان به چاق و لاغر اشاره کرد که از سریال‌های محبوب تلوزیونی کودکان در ده شصت به شمار می‌رود. این مجموعه ماجرای دو کاراگاه چاق و لاغر را روایت می‌کرد.

بیژن بیرنگ و مسعود رسام در سال‌های دهه هفتاد با ساخت دو مجموعه طنز تلویزیونی همسران و خانه سبز به شهرت رسیدند.

بیرنگ در زمستان 1385 برنامه تلوزیونی باز هم زندگی را کارگردانی کرد. وی همچنین در این برنامه به عنوان مجری با اجرایی متفاوت ظاهر شد.

در پاییز سال 1386 نیز مجموعه سرزمین سبز به کارگردانی وی از تلویزیون پخش شد. این مجموعه در ده هفتاد و پس از پایان مجموعه خانه سبز ساخته شده است ولی به دلایلی پس از ساخت سیزده قسمت تولید آن متوقف شده و پخش آن نیز تا تاریخ یاد شده به تاخیر افتاده است.

از همکاران بیرنگ می‌توان به رضا ژیان، مسعود رسام و بهروز بقایی اشاره کرد.

فیلم‌ها

کارگردانی سینما

شام ایرانی (1390)

قصه عشق (1385)

سیندرلا (1380)

علی و غول جنگل (1369)

کارگردانی تلویزیون

باز هم زندگی

سرزمین سبز

خانه سبز

همسران

چاق و لاغر

همچون سرو

مادر

نویسندگی

قصه عشق (1385)

علی و غول جنگل (1369)

هی جو (1367)

همچون سرو (1389)

مادر (1389)

تهیه کنندگی

سیندرلا (1380)

علی و غول جنگل (1369)

همچون سرو (1389)

مادر (1389)

با تشکر از

میلاد (1363)

0

بیوگرافی شوکت الملوک حجت

شوکت‌الملوک حجت (زاده 1345 تهران)، دوبلر ایرانی می‌باشد. او بیشتر در زمینه انیمه و کارتون فعال است.

زادروز: 1345

تهران

ملیت: ایرانی

پیشه: دوبلر

سال‌های فعالیت: شروع فعالیت از سال 1363

زندگی

شوکت‌الملوک حجت دوبله را از سال 1363 به صورت حرفه‌ای شروع کرد. ایشان متاهل و دارای 2 فرزند است. ویژگی صدای او گویندگی تیپهای کارتونی و بچه‌های شیطان و تپل است.

نقش‌های مهم

نقش‌های شاخصی که او دوبله آن‌ها را بر عهده داشته:

انیمه: سفرهای میتی کومان (سگارو)، دور دنیا در هشتاد روز (نیکو)، بچه‌های کوه تاراک (آلیس)

مجموعه تلویزیونی: جزیره گریز (نیپر)